صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
دانلود اپلیکیشن
1 سال قبل
0

معنی واژگان درس «خوان هشتم»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

خوان

مرحله

هان

حرف آگاهانش

بیداد

ستم

سرپناه

پناهگاه

همگنان

همگان، جمع همگن

نقّال

داستان گو

خاموش

ساکت

نای

نی، گلو

دم

نفس

چونان

مانند

شور

شوق، وجد، هیجان

پیمودن

طی کردن

گرد بر گرد

پیرامون

به کردار

مانند

مرو

شهر مرو

قول

گفته

پاک آیین

زرتشتی

ماث

مهدی اخوان ثالث

مهر

مهربانی، عشق

خداوند و سوار رخش

منظور رستم است

اِستاد

ایستاد

خامش

خاموش

هماوا

همصدا

مرتعش

لرزنده، دارای ارتعاش

عماد تکیه

تکیه گاه

شهر

کشور

عرصه

گستره، میدان

ناورد

نبرد

هول

ترسناک، وحشت انگیز

پور

فرزند پسر

زر

لقب زال، پدر رستم

خداوند

صاحب

کین

کینه، انتقام

بهر

برای

بسته مهر را پیمان

پیمان مهر بسته

پهلوان هفت خوان

منظور رستم است

گُرد

پهلوان

مردستان

جای مردخیز

کوهان

استوارترین کوه

دستان

لقب زال، پدر رستم

تگ

ته

ژرف

عمیق

کشته

کاشته

غدر

خیانت، نابکاری

پست

فرومایه

بی درد

بی رگ، بی غیرت

بن

ته

سنان

سرنیزه

نبایستی

نباید

تزویر

فریب و دورویی

گشودن

باز کردن

گشودش چشم

چشم خود را گشود

خونش رفته بود از تن

خون از تنش رفته بود

کاری

مؤثّر

گویی

مثل اینکه

از تن حس و هوشش

از تنش حس و هوش

بتر

مخفف بدتر

تا

مترادف طاق، یکی

رخشنده

تابان، رخشان

وای

افسوس

شغاد

برادر ناتنی رستم

شوم

بدشگون، ناخجسته

می پیچید

طنین انداز می شد

سار

مانند

یال

موی گردن

دیر

مدتی دراز

تزویر

دورویی

فراز آید

بالا بیاید

سخت

بسیار

کان

که آن

ور

و اگر

لیک

لیکن، ولی، اما

تنیده

در هم بافته

بُوَد

می باشد

بود

هست

نابودی

نیستی

مهر

عشق

پروردی

پرورش دادی

بود و نبود

هست و نیست

آزمودن

آزمایش کردن

به

در

ماتم

سوگ

خم کمند

حلقه و پیچ و تاب کمند

نبودش اعتنا با خویش

اعتنا به خودش نمی کرد

پاییدن

مراقب بودن، مواظب بودن

سورت

تندی و تیزی، حدّت و شدّت

رخش

آمیختگی رنگ سرخ و سفید

جهان پهلو

جهان پهلوان؛ منظور رستم است

ضجه

ناله و فریاد با صدای بلند، شیون

ک (طفلک)

تحبیب (دوست داشتن و مهربانی)

محض

هر چیز خالص، بی غش، بی آلایش

چاهسار

دهانه چاه، جایی که چاه بسیار است

سجستانی

سکستانی، سیستانی، سرزمین سکاها

هی

واژه‌ای عامیانه به معنای پیوسته و پیاپی

تهمتن

دارنده بدن نیرومند، زورمند، شجاع، دلیر

پود

رشته‌ای که در پهنای پارچه بافته می شود

تار

رشته‌هایی که در طول پارچه بافته می شود

زخم کاری

ضربه مؤثر یا زخمی که موجب مرگ می شود

ماخ سالار

یکی دیگر از راویان شاهنامه که اهل هرات بود

عماد

تکیه گاه، نگاه دارنده، آنچه بتوان بدان تکیه کرد

هریوه

هروی، منسوب به هرات (شهری در افغانستان)

رجز

شعری که در میدان جنگ برای مفاخره می خوانند

خوان هشتم

منظور خوانی است که رستم گرفتارش (چاه) شد

حدیث آشنایش

داستان‌های شاهنامه یا داستان کشته شدن رستم

زادسرو

مخفف آزاد سرو یکی از راویان شاهنامه که اهل مرو بود

ایران شهر

کشور ایران؛ در عهد ساسانیان به کشور ایران، ایران شهر گفته می شد

بادبرف

کولاک، بوران، برفی که با باد همراه باشد؛ از ترکیبات زیبای ساخت شاعر است

کمند

ریسمانی که در وقت جنگ یا شکار در گردن دشمن یا شکار انداخته به دنبال خود بکشند

منتشا

نوعی عصا که از چوب گره دار ساخته می شود و معمولا درویشان و قلندران به دست می گیرند؛ برگرفته از نام منتشا (شهری در آسیای صغیر)

طاق

فرد، یکتا، بی همتا؛ سقف سازه‌ای منحنی که زیر پل یا روی دروازه، رواق و مانند آنها می سازند؛ در معنای مجازی، بخش قوسی هر چیز مانند ابرو، محراب، ایوان و کمان؛ ایوان سقف دار، رواق

هیچ – همچون پوچ – عالی نیست

شعری که هیچ باشد مانند پوچ و خالی، عالی نیست و ارزشی ندارد

 


سایر مباحث این فصل